با تأکید خوانده شود : " مثلا نویسنده .. "

1 ،2 ،3 ...

صندلیِ همیشگی و پارک همیگشی .../ الان از پشت سرمیاد و مثل همیشه دستاشُ میزاره روی چشماشُ میگه .../ من کجای زندگیتم ...؟!


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

فردا . . .

باز می آید ../ با بوی آن نرگس های صحراییِ پوسیده از نور خورشید ...

و لبخند های آن رز وحشی ...

اما می آید لبخند ...

امروز هم بخند . . . 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

سایه ها بدون شاعر ماندند ...

تصور های رنگیِ شبانه .../ تخت خواب و معشوق ...

شده اند شعر های امروزی . . .

 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

چقدر شبیه شدند .../ قاب چشم های تو و دریا ...

موج موج .../ قطره قطره ...

آرام و بی صدا

. . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

بغض ها باید ساکت باشند . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

به کجای آسمان نگاه میکنی ...؟!

دلم آبی .../ چشمانم آسمان .../ قلبم آبی ...

. . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

آمده بودی پشت پنجره اتاقم .../ من می خواستم چشم هایت را یواشکی طرح بزنم و قاب کنم به دیوار ِ کنار پنجره .../ اما ترسیدم از خورشید ...

 ای ماه من . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

مرز ها در حد ما نیستند .../ وانمود میکنیم که نیستند . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

نو میشوند شعر هایم .../ وقتی که چشم های تو باشد . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

ستاره ها خواب بودند وقتی ماه را به مهمانی خدا بردی .../این ماه بدون تو رویا میشد پشت پلک هایم . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

انگار برف نشته روی درختان  .../ بوی برف میدهد نفس هایت . . .

تو باید یک روز سرد زمستانی مرا بیدار کنی

 ...

توباید مژده برف آمدن را به من بدهی . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

شوره زاری به تنگ می آید از این همه نبودن .../ غم است پایان این عشق ...

در هبوط یخ کرده این باران

...

امیدی هست؟!


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

به گمانم گوشه چشم هایم هنوز خاطره ای باقی ست .../ قطره قطره میچکد و گرم میکند این کلمات را ...

میسازد شعر هایم را . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

دستم به آسمان نمیرسد ...

به موهایت که میرسد .../ میخواهم غرق شوم در آسمانت . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

حرمت باران .../ بستن چترها بود . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

همین بودن هاست در لا به لا ی انگشتانمان ...

همین تصنیف های عاشقی .../ همین تسبیح رنگی ...

این دستها کوچک اند برای لمس وَجهُه الله . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

لُکنَت گرفته اند واژه ها امشب ...

بس که هرچه بغض بود از چشمانم تِکاندم . . .

 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

درد .../ درد ../ درد ...

این کلمات نه .../ این ذهن درد میکشد بدون تو ...

بدنم درد میکند بدون آغوشت . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

مینویسم ...

ناخودآگاه کلمات خود ساخته نمایان میشوند و روی این صفحه ی  سفید خطوطی رسم میکنن و آوایی میشوند از پس هجاها ...

سکوت میشود

صدای  خواب ها ممتد در سرم به گوش میرسد .../ تا مرز رهایی ...

تا جنون برده مرا این کلمات

. . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

همه چیز جاماند میان خنده های تو ...

میان  سرگیجه ی این کلمات!

ب

خ

ن

 د

 . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

فعل ها صرف نمیشوند وقتی موهایت را میبافی ...

می بافی .../ میبافی .../ می بافی . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |

لا به لای درد ها میشود سعدی خواند ...

میشود آدم ماند . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه |