با تأکید خوانده شود : " مثلا نویسنده .. "

میبینی ؟! .. / چشم هات شده تاریک خانه عکاس ها ..

و من هم گم شدم در این تاریکی

. . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment one

بابا ../ عمو آب آورد ..؟!

پ.ن: تشنه است هنوز علقمه ../ تشنه دست هایت عبــاس ..

تمام دست های علی را میخواهند . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

چه هستی ای نخاع بریده ، ای شاعر خم ../ زچه چه این چنین نشستی به پای غم

    ز هجران سفر این چنین زار و پریش گشته ای ؟../ یا بپای غم دلبر بار سفر بسته ای؟!

ما که رهاییم و حالمان خوب است ../ لیک تو بگو این  قاقیه ها خوب است؟!

دست بکش از قافیه ها و رها کن دل را

بال و پرگیر که خمیده نمانی ز آزادی ها

 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

بگذرا شب پشت پلک های تو بخواب برود ..

بگذار نسیم با صدای تو آرام گیرد ..

اصلا بگذار هوایت ، هوایی ام کند..

بال و پرم دهد ..

پروازم دهد

پروازم دهد به آنجا که شبی با فانوسی دلم به خانهِ چشم هایت آمد

...

کمی مهمانم کن به شب نشینی پلک هایت وقتی به من مینگری

اصلا کمی مهمانم کن به صرف تکان خوردن لبی وقتی با من لب به سخن باز میکنی

نگاه کن

سخن بگو

تمام شبگردی من  همین ثانیه هاست

همین سه نقطه های کوک شده برای دیدن  دست هاست

...


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment one

آخرین امیدم همین بیرق عزا ست

همین ..

هَیَ عَلی عزا ست

 

پ.ن: نا امیدم نکن ارباب وفا ..


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

فَبکي الحسين بُکاءً شديداً

خوش بحال کسی که برای مولایش سر میدهد ..

دو دست که هیچ

. . . 

 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

خیمه ها که برپا شدند ../ دلی مُرد برای عمود خیمه ها ..

برای عباس

. . .

پ.ن: از مدینه آمده مادری../ با قد خمیده ../ برای دیدن تو عباسم..


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

بازی کن ../ با اون کرکره لعنتی ../ با کلمات ..


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

بوی سیب میدهد کربلا ...

حسین آمده

 به کرب و بلا ، بلا ، بلا

. . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

جان زهرا سیلی بود سِیلی ..؟!

ببار باران

. . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

همه رسیدند ../ در این فکر بودند دل زینب چه میشود دراین بلا ...؟!

در این کرب و بلا ، بلا ، بلا ..


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

کرب و بلا ..

بلا بلا بلا ../ این همه بلا ..!

 

یا حسین (ع)

 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment one

تشنه اند هنوز ..

تشنه نگاه کردنت هستند چشم هایم

. . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

یک نمایش نامه برای زندگی ../ یک ترانه برای عاشقی ..

همین ..

زندگی سکانس طلایی ترانه هاست . . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment

به بیست سالگی ام پیرشده ام ..

مرگ صبور تر دست های من نیست ../ وقتی کهنه شده ام و دست هایت را ندارم

. . .


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده امید سایه | comment