بوی بهار میدهد روسری یار
همچون نت های سنتی تار
میخواهد بنوازد بهار را یار
با موهایش بر روی تار
چه سمفونی شکوهمندی
نواختن تار بر روی تار
هرچه داشتم مرا با خود برد
این ترانه مرا به یاد یار
..
بهار بویِ روسریِ تو رو میده
میخواستم بنویسم: که باز میکنی روسری ات را هر دم ..
سرم درد گرفت
..
حالا که ناباور ترین اتفاق زندگی من را رقم زده ای ../ چرا حالا نیستی ..؟!
پیکاسو تو را نقش زد و مرد از تو ..
چه ماهی هستی تو ..؟!